هموطن قضاوت کن

۱۰.۱۰.۱۳۹۱

یک روز صبح در کشور ايران و آلمان!


یک روز صبح در کشور آلمان

یک روز صبح در کشور آلمان مردمی که برای خرید شیر آمده بودند ، در کمال تعجب دیدند شیری که تا دیروز 1 یورو فروخته میشد ، امروز 1.5 یورو عرضه میشود . هیچ کس سرو صدا و اغتشاشی نکرد اما ، هیچ کس هم شیر نخرید.

بطری های شیر به کارخانه مرجوع شد و همان شب آنگلا مرکل از تلویزیون رسمی آلمان بصورت زنده از مردمان کشورش بابت  این گرانی عذر خواهی کرد و از فردا شیر دوباره به قیمت 1 یورو توزیع شد ...!


یک روز صبح در کشور ايران

یک روز صبح در کشور ايران مردمی که برای خرید شیر آمده بودند ، در کمال تعجب دیدند شیری که تا دیروز 350 تومان  فروخته میشد ، امروز 750 تومان عرضه میشود . همه کس سرو صدا و اغتشاشی كردند اما ، همه هم شیر خریدند و حتي از نياز روزانه نيز بيشتر خريدند !

پاكت های شیر به کارخانه مرجوع نشد و همه به فروش رسيد حتي در بازار ناياب نيز شد و فرداي همان روز مجددا قيمت شير افزايش پيدا كرد و به 1350 تومان رسيد و همچنان مردم خريدند و كسي هم عذرخواهي نكرد و شير نيز توزيع شد .....!

۹.۰۵.۱۳۹۱

مردی در حال نازل شدن به زمین است ولی‌ مشخص نیست که حضرت مسیح هست یا امام زمان!

نمایندگی مقام عظمی رهبری در ناسا تایید کرد که مردی در حال نازل شدن به زمین است ولی‌ مشخص نیست که حضرت مسیح هست یا امام زمان ولی‌ هر چی‌ هست داره به زمین فرود میاد



۹.۰۱.۱۳۹۱

بزرگترین پروژه حکومت امام زمان تا کنون: برگزاری نماز جماعت در کرات دیگر!



روستا آزاد رئیس دانشگاه شریف با اشاره به سوالی که از وی در خصوص بزرگترین آرزوهایش در هفته هوافضا پرسیده شد، خاطر نشان کرد: در پاسخ به این پرسش پاسخ دادم که بزرگترین آرزوی من برگزاری نماز جماعت در یکی از کرات آسمانی است. در این آرزو هم توسعه فناوری هست و هم توسعه معنویات!



بطور یقین رئیس دانشگاهی که دارای دانشکده هوا فضا هم هست - از شرایط موجود در کرات دیگر و وجود یا عدم وجود حیات کاملا آگاهی دارد. از اینرو آرزوی متقابل ما این است که در صورت برآورده شدن آرزوی دکتر رضا روستا – ایشان به امامت جمعه آن کره نیز برگزیده شوند تا بتوانند ما را بیشتر از شرایط محل اقامت خود آگاه سازند. البته چون ایشان یک موجود فرا زمینی هستند دیگر نیازی به اکسیژن و مواد غذایی جهت رشد مغز و فعالیت آن ندارند و به طور حتم امیدواریم با آگاهی و توانمندی ایشان جهت زیستن در کرات دیگر ، شرایط نماز جماعت را هرچه زودتر برای طرفداران و دیگر مومنین و مبلغان و سران قدرت که ایشان را به ریاست این دانشگاه انتخاب نموده اند فراهم نمایند و برای سفر به کرات دیگر، هر چه سریعتر جهت توسعه فناوری ایرانی، نوع وسیله نقلیه ساخت مهندسان و مبتکران و دانشجویان دانشگاه شریف را مشخص نموده تا مومنان و طرفداران ایشان جهت همراهی و توسعه معنویات خویش، پیش ثبت نام کنند تا ما هم به نوبه خود و به حول قوه الهی برای برگشت ایشان به کره زمین شرایط جشن و سرور و آذین بندی شهر و دانشگاههایمان را هر چه سریعتر فراهم نماییم ...! و من الله التوفیق

۸.۲۱.۱۳۹۱

مزخرفات یه آخوند در مورد گرفتن زنهای فرعونیان در زمان حضرت موسی

قضاوت با شما  بینندگان ِ محترم 



حکایت محلّل حکایت روزگار ماست!


می ‌گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می ‌کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوار و پر مخاطره بود، باید کسی می‌یافت که نه خاتون  به او دل بندد و نه او به خاتون!
شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود، نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ ترجیح دهد!
دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آب‌حوضی در کوچه پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که : ” آب حوض می کشیم “  خودش از صدایش نتراشیده تر و نخراشیده تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و چشمانی تنگ و دهانی دریده، دون مایه و بی‌فرهنگ، با پایی لنگ، ازمال دنیا سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می کشید ،  نگاه به او کفاره داشت و دیدنش درخواب صدقه شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که یافتم، یافتم و سربرهنه به کوچه پرید، دیگر آب‌حوضی نمی‌دید، او واسطه وصال بود، در او جمال یار می‌دید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت، گفت :” همیشه یک درهم می ستاندی و اینک صد دینار، اما حواست باشد  که زود کارت را بکنی و بروی!” آب‌حوضی انگار در عرش پرواز می کرد، خانه شیخ را که از قصرهای بهشت می‌دید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمری‌ عزب بود و معذب و دست درآغوش خویش‌ داشت، با خود گفت :” صد دینار هم ندهی در خدمتم! “اما به شیخ گفت:” شما بر من ولایت دارید، امر امر شماست” القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا در‌آورد و کامروا با صد سکه دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد، سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک قدم می گذاشت، بر عمر رفته افسوس می خورد و می گفت: ”عجب کسب پر منفعتی!” فردا صبح شیخ  با صدای آب‌حوضی بیدار شد، از همیشه سحر خیزتر شده بود و صدایش رساتر، اما چیز دیگری می گفت، او داد می زد: ” من یطلب محلّل؟ ” ” چه کسی محلّل می خواهد؟”  شیخ بیرون آمد و گفت: ” این چه بی‌آبرویی است که راه انداخته‌ای؟ ”آب‌حوضی – ببخشید محلّل – پاسخ داد:” راستش  دیدم کارش راحتتر و درآمدش بیشتراست، شغلم را عوض کردم! “

این حکایت روزگار ماست، علماء همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، 24 سال کابینه در اختیار روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلّلی لازم بود با شرایط کذا و کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و او را بر روی سر بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش!
اما امروز محلّل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با خرج کردن از کیسه شیخ می خواهد در دل خاتون جا بازکند، تازه همکاران سابق را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحتتر‌ و پرمنفعت تراست و برای دور بعد هم محلّل‌ها صف کشیده اند.

۸.۲۰.۱۳۹۱

مردم همه گوسفندند و ما چوپان نوشته‌ای از مهدی شجاعی



حواستان باشد! بزرگ‌ترین اشتباه در حکومت، بها دادن به مردم، یا ارزش قائل شدن برای مردم است. شما مطمئن باشید که اگر برای مردم، ارزشی بیش از گوسفند قائل شوید، نمی‌توانید بر آنها حکومت کنید. بهای مردم را شما معین می‌کنید، نه خودشان. اگر شما بر مردم قیمت نگذارید، آنها قیمتی بر خودشان می‌گذارند که هیچ‌جور نمی‌توانید بخرید. و تازه این گوسفند که من گفتم بالاترین قیمت است: قیمت آدم‌های اندیشمند، چاق و چله. قیمت بقیه‌ی مردم، حداکثر در حد پشگل گوسفند است و نه بیشتر.
نتیجه این که: مردم را هر جور بار بیاورید، بار می‌آیند. اگر به آنها احترام بگذارید، فکر می‌کنند که شما موظف‌اید به آنها احترام بگذارید.
اگر به آنها توضیح دهید، گمان می‌کنند که شما موظف به توضیح دادن‌اید.

۲- هیچ‌وقت شنیده‌اید که غذای گوسفند را به او اهداء یا تقدیم کنند؟ غذا یا علوفه گوسفند را جلویش می‌ریزند. رفتار با مردم هم باید درست مثل رفتار با گوسفند باشد. طبیعی‌ترین و مسلم‌ترین حق مردم را باید با تحقیر و توهین به آنها داد و گرنه طلبکار می‌شوند. اگر به مردم عزت بگذارید یا احترام کنید، مردم فکر می‌کنند که شما موظف به عزت گذاشتن‌اید و دنبال باقی مطالبات خود می‌گردند.

۳- طوری برنامه‌ریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند. مردم اگر مایحتاج خود را آسان به دست بیاورند، اگر وقت اضافه داشته باشند، عصیان می‌کنند، بداخلاقی می‌کنند و به فکر اعتراض و انقلاب و این حرف‌ها می‌افتند.
یک تشکیلاتی را تأسیس کنید که کارش چرخاندن مردم باشد، یا چرخاندن لقمه دور سر مردم. کارش چیدن موانع مختلف، پیش پای مردم باشد. فرض کنید که آب دریا فاصله‌اش یا مردم به اندازه دراز کردن یک دست است. جای دریا را نمی‌توان عوض کرد، اما راه مردم را که می‌شود دور کرد. هزار جور قانون می‌شود وضع کرد که مردم دور کرهٔزمین بچرخند و دست آخر به همان نقطه‌ای برسند که قبلاً بوده‌اند. و از شما به خاطر رسیدن به همان نقطه، تشکر هم بکنند.

۴- مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دسته‌ی دیگر باشند. دسته اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما می‌شوند و دسته‌ی دوم، از ترس دسته‌ی اول، مطیع و مِنقاد شما. به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره می‌شود، بی‌آنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغه‌ای داشته باشید.

مردم به دو دسته‌ی خیلی نامساوی تقسیم می‌شوند: عوام و خواص. نسبت این دو با هم، نسبت ۹۹ به ۱ است. یعنی از هر ۱۰۰ نفر، ۹۹ نفر عوام‌اند – عین خودمان – و یک نفر خواص است. و هیچ آدم عاقلی، ۹۹ را نمی‌گذارد، یک را بردارد. پس خواص را در شمار هیچ‌یک از اعضای بدن خود به حساب نیاورید و در صورت لزوم، فقط به جلب رضایت عوام فکر کنید. چرا که:

اولاً: جلب رضایت عوام، بسیار آسان‌تر از خواص است.
ثانیاً: رضایت عوام را فله‌ای می‌شود جلب کرد ولی خواص را یکی یکی؛ آن هم اگر بشود.
ثالثاً: عقل عوام به چشمشان است ولی عقل خواص، هر کدام، یک جایشان است که با زحمت هم نمی‌توان جایش را پیدا کرد. و از همه مهم‌تر، در انتخابات و رأی‌گیری، رأی خواص و عوام یک‌اندازه است. رأی آدم خاص که بیشتر یابزرگتر از آدم عوام نیست. پس آدم باید مغز خر خورده باشد که خواص را با همه‌ی مشکلات‌شان جدی بگیرد.
خلاصه این که: این عوام‌اند که سرنوشت و تقدیر خواص را رقم می‌زنند. پس خود خواص را نباید جدی گرفت، ولی خطر خواص را چرا. خیلی باید مراقب بود. این خواص، موجودات پلید و ناشناخته‌ای هستند که اگر ازشان غافل شوید، کار
دست‌تان می‌دهند. عوام، هزارتایش کم است و خواص یک‌دانه‌اش زیاد. اگر توانستید سرشان را
زیر آب بکنید، بکنید وگرنه لااقل مراقب باشید که یکی‌شان دوتا نشود.

۶- هر کاری را که از انجامش عاجزید، با صدای بلند اعلام کنید که می‌توانید. هر چقدر کار، بزرگتر باشد و شما در انجام آن ناتوان‌تر، باید
توانستن‌تان را قاطع‌تر و محکم‌تر و بلندتر اعلام کنید تا مردم به توانمندی شما ایمان بیاورند. انجام شدن یا نشدن آن کار مهم نیست؛ همان رعد و برق اولیه برای مردم مهم است. بعد از آن برای انجام نشدنش هزار دلیل می‌شود جفت و جور کرد.

۷- برای هر نقص و کاستی و کمبودتان، معجونی از دلیل و حکمت و فلسفه درست کنید و به مردم بخورانید. مردم، استعداد غریبی دارند برای خر شدن. اگر نان ندارید که شکم مردم را سیر کنید، برایشان در فضیلت گرسنگی، داد سخن دهید. اگر از عهده‌ی تأمین امنیت مردم برنیامدید، به آنها تفهیم کنید که هزار و یک محصول و ثمره است که فقط از وجود ناامنی به دست می‌آید. یکی از
آنها، تقویت توان مقاومت است. یکی از آنها ظهور استعدادهای نهفته است
و...

۸- برای این که مردم، کمتر در امور مملکت دخالت کنند و وقت شما را بگیرند، سعی کنید که آنها را به خوابیدن بیشتر ترغیب کنید. نغزترین کلام در این مورد را هم باز از خود من شنیده‌اید: هر که بیشتر می‌خوابد، توان بیشتری ذخیره می‌کند.

۹- این اصل را هیچ‌وقت فراموش نکنید: بزرگ‌ترین دشمن ما علم و دانش است. و تنها راه مبارزه با این دشمن، تحقیر کردن آن است. تا می‌توانید از افراد بی‌سواد، تجلیل کنید. آنها را در صدر بنشانید. مناصب مهم و بزرگ را به آنها بسپارید. و به همگان نشان دهید که؛ علم و دانش، جز بدبختی و دردسر و بیکاری و گوشه‌گیری، خاصیت دیگری ندارد. اما حواستان باشد که چنین اتفاقی یک‌شبه نمی‌افتد. تغییر دیدگاه مردمی که یک‌عمر علم و دانش را اسباب افتخار و عزت می‌دانسته‌اند، کار آسانی نیست. در عمل! باید در
عمل، کاری کنید که مردم، مطمئن شوند که نتیجه‌ی آموختن علم ودانش، فقر و خفت و بیکاری است و نتیجه‌ی بی‌سوادی، ثروت و عزت و افتخار و قدرت.

۱۰- حتماً متوجه این واقعیت شده‌اید که افراد قدبلند به دیگران یعنی کوتاه‌تران با دیده تحقیر نگاه می‌کنند. یعنی قدبلندی اصولاً اسباب تفاخر و تکبر است. مضاف به این که افراد قدبلند هرگز از افراد کوتاه‌قد فرمان نمی‌برند. نتیجه این که: رمز بقای مدیریت، انتخاب و انتصاب زیردستانی است که قدشان از شما کوتاه‌تر باشد. اگر زمانی مجبور شدید به استفاده از فرد قدبلند، حتماً یکی از این دو کار را با او انجام دهید:
یک: آنقدر بر سرش بکوبید تا قد او هم به اندازه‌ی شما و بلکه کوتاه‌تر شود.
دو: قبل از شروع همکاری، قسمت اضافه قدش را ببرید تا به اندازه‌ی مطلوب‌تان برسد. از بالا یا پایین یا وسط فرقی نمی‌کند. مهم این است که
وسیله تفاخر یا تکبر او را ببرید یا از بین ببرید.

۱۱- مردم در صورتی به شما احترام می‌گذارند یا از شما فرمان می‌برند که محتاجتان باشند. این اخلاق و روحیه عموم مردم در همه جای دنیاست. تا وقتی برای شما حرمت و عزت قائل می‌شوند که گرسنه باشند و نان‌شان دست شما باشد. حکومت اگر مردم را گرسنه و دست‌به‌دهن نگه ندارد، یا پاچه‌اش را می‌گیرند یا تحویلش نمی‌گیرند.

۱۲- این اصل بسیار مهم را هیچ‌گاه فراموش نکنید که مردم، مشخصاً همه‌ی مردم، دزد و دروغگو و پشت‌هم‌اندازند، مگر آن که خلافش ثابت شود. در حالی که انسان‌های ابله، تصورشان غیر از این است و فکر می‌کنند که اصل بربرائت است، مگر آن که خلافش ثابت شود.

۱۳- این جمله را همیشه سرلوحه‌ی همه‌ی بوق‌ها و شعارها و سخنرانی‌هایتان قرار دهید که: «وقت کم است و ما تا می‌توانیم باید خدمت کنیم.» و خودتان
هر لحظه به خاطر داشته باشد که: «فقط دو سال فرصت داریم تا بارمان را برای همه‌ی عمر ببندیم.»

۱۴- حواستان باشد که خیلی‌ها به خاطر تفاوت موجود در بینایی ما، سعی می‌کنند که هر محصولی را به عنوان اثر هنری به ما قالب کنند. مراقب باشید که... فقط و فقط اثری هنری محسوب می‌شود، که با دست قابل لمس باشد.

۱۵- دروغ گفتن هنر است. هنری که از عهده‌ی هر کسی ساخته نیست. و مهم‌ترین اصل در این هنر، داشتن جسارت است. دروغی که با شهامت و قاطعیت و اعتماد به نفس گفته می‌شود، از هر راستی، قابل قبول‌تر و باورپذیرتر است. امتحان
کنید! در روز روشن که خورشید وسط آسمان است، مقابل همه‌ی مردم بایستید و محکم و قاطع بگویید که: «الان شب تیره است و این مختصر روشنی هم محصول ستاره‌هاست.» اگر همه‌ی مردم حرفتان را باور نکردند، من اسمم را عوض
می‌کنم. چرا مردم باور می‌کنند؟! برای این که هیچ‌کس تصور هم نمی‌کند که با این قاطعیت و محکمی بشود دروغ گفت.

۱۶- شنیده‌ام که بعضی از مردم، گاهی با شگفتی و اعجاب اظهار می‌کنند که:
ما این همه حرف‌های مهم را از کجایمان در می‌آوریم؟!
گور پدر مردم! من این حرف و سؤال را گاهی از زبان شما – یعنی دوستان ابله خودم – هم شنیده‌ام! کسی که چنین سؤالی را می‌پرسد، پیداست که هنوز به ارتباط ما با عالم بالا، ایمان نیاورده است.

منبع: کتاب "دموکراسی یا دموقراضه" اثر جنجالی سیدمهدی شجاعی که در سال  1388 منتشر و بسرعت جمع آوری شده بود، در روزهای اخیر در شبکه اینترنت قابل دسترسی شده است.

۸.۱۹.۱۳۹۱

امروز به خودم می بالم که ایرانیم!



درود بر رشتيهاي عزيز

حتما تو فیلم ها دیدین دزده حین فرار پول پخش میکنه و ملت میریزن به برداشتن پول و دزده هم در میره - ملت هم صاحاب پول باد آورده میشن
 این اتفاق پریروز تو رشت افتاد اما بعدش یه صحنه ای اتفاق افتاد که واقعا دیگه حسودی کارهای فرهنگ مدارانه کره ای ها و ژاپنی ها رو نکردم و کلی خوشحال شدم از این که ایرانی هستم
 سه شنبه مورخ 27/7/91 حدودای ساعت 12 ظهر یه خانم و آقا به بانک مهر شعبه خیابان سعدی رشت مراجعه میکنن تا مبلغ حدود 14 میلیون تومن پول دستمزد کارگری در شالیزار خود و دیگر همکارانشونو از بانک بگیرند
 بانک محترم هم تمام این پول رو به شکل اسکناس های 2000 و 5000 تومنی به این بخت برگشته ها میده وآنها هم پولهارومیگیرین و میرن بیرون
 آقا  میره اون طرف خیابون تا ماشینو روشن کنه و بیاد که میبینه لاستیک جلوش پاره شده و پنچره -- تو همین حین که  خانم هم از خیابون رد میشده تا سوار ماشین بشه ...
 یه موتوربا دو سرنشین به او نزدیک میشه و در چشم به هم زدنی کیسه پلاستیکی حاوی پولها رو قاپ میزنن وفرارمی کنن
 خانمه و شوهرش که از فرط بهت و فشار عصبی هر دو وسط خیابان از حال میرند اما............ 100 متر بالاتر یک مرد جوان  با ماشینش میکوبه به دزدها .
 دزدها می خورند زمین و یکی سریع بلند میشه و میپره رو موتور و درمیره - اما اون یکی که با کیسه پول وسط خیابون بود بلند میشه و کیسه به دست فرار میکنه
 - دزده واسه این که بتونه راحت فرار کنه بسته های اسکناس 5000 تومنی و 2000 تومنی رو باز میکرده و حین فرار به هوا میریخته تا مردم به هوای جمع کردن پول بیان جلو و این تو شلوغی بتونه در بره
 خلاصه این پهلوان قصه ما هم شروع میکنه به دویدن دنبال دزده و از برق چاقو دزده هم نمیترسه و میرسه بهش وباهاش درگیر میشه واورومی اندازه زمین و دستگیر می کنه
 مردم هم تو این حین تمام پولهای پخش شده رو زمین رو جمع میکنن اما کسی تو جیب خودش نمیذاره پولهای جمع شده رو میارن و میریزن تو پنجره باز ماشین این جوانمرد که وسط خیابون مونده بود - --- جالب اینجاست که حتی وضع اقتصادی بد و غیره نتونست مانع وجدان و شرف مردمی بشه که پولها رو از رو زمین جمع کرده بودند و بعد از شمارش پولها دیده شد که فقط مبلغ 10 هزار تومن یعنی فقط دو تا اسکناس 5000 تومنی کمه که اونها هم پیدا شدن -  چند تا 2000 تومنی تو جوی اب بد بو و راکد افتاده بود - چند اسکناس هم زیر لاستیک ماشین های عبوری پاره شده بود ن
 راستش تو فیس بوک همیشه مطالبی درمورد رفتار های درست اجتماعی مردم ژاپن و آخریش هم کره بود ( عکس مربوط به جمع کردن زباله های تو ورزشگاه آزادی بعد بازی ایران و کره توسط تماشاگرای کره ای ) می خوندم
 اما امروز به خودم می بالم می بالم که ایرانیم و مردمم در عین تنگنای اقتصادی همه هنوز با هم همدلند و وقت گرفتاری همنوع بجای فیلمبرداری  با موبایل خودشون آستین همت بالا میزنن و خودشون بازیگر نقش اول قصه میشن نه نظاره گربی تفاوت و بی عار.

۸.۰۴.۱۳۹۱

رسول الله: ختنه برای مردان سنت است و برای زنان کرامت!


بدانكه در روز هفتم سنت مؤ كد است ختنه كردن پسران و اگر در روز هفتم نكند هم سنت است بعد از آن تا بالغ شدن طفل و بعد از بالغ شدن برخودش واجبست و بعضى گفته اند نزديك ببلوغ بر ولى طفل واجب است و ختنه كردن دختران نيز سنت است ومستحب است كه اندكى ببرند بسيار نبرند وسوراخ كردن نرمه گوش راست را وبالا گوش چپ از براى پسران سنت است

در چند حديث وارد شده است كه ختنه كردن در مردان سنت است و در زنان سنت نيست اما باعث اين ميشود كه نزد شوهران گرامى باشند و چه چيز از اين بهتر ميباشد.

در حديث معتبر منقول است كه چون زنان بخدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم هجرت كردند زنى آمد او را ام حبيب ميگفتند وزنان را ختنه ميكرد حضرت فرمود كه اى ام حبيب آن كاريكه داشتى هنوز دارى ؟گفت بلى يا رسول اللّه مگر آنكه نهى فرمائى و من ترك كنم حضرت فرمود كه نه بلكه حلال است بياتا تو را بياموزم كه چه بايد كرد چون ختنه كنى زنان را بسيار به ته مَبُر واندكى بگير كه رو را نورانى تر ورنگ را صاف تر ميگرداند و نزد شوهر عزيزتر ميدارد پس ام عطيه خواهر او آمد كه زنان را مشاطه گى ميكرد حضرت فرمود كه چون زنانرا مشاطه گى كنى براى جلا دادن پارچه هاى جامه بر روى ايشان ماليدن خوب نيست آب روى ايشانرا مى برد و موهاى ديگران را بموهاى ايشان پيوند مكن.

در حديث ديگر منقول است كه اول زنى را كه ختنه كردند هاجر مادر اسماعيل بود كه ساره مادر اسحق از روى غضب او را ختنه كرد و باعث زيادتى خوبى او شد و از آنروز سنت جارى شد كه زنانرا ختنه كنند.

حلیه المتقین، علامه مجلسی، باب چهارم، فصل دهم در ختنه كردن پسران و دختران و سوارخ كردن گوش ايشان و آداب هر يك.


رسول الله: ختنه برای مردان سنت است و برای زنان کرامت.(مکارم الاخلاق 229، و الدعوات 283، و المستدرک 149/15، و تهذیب الاحکام 445/7)
سنن النبی صفحه 151

۷.۲۷.۱۳۹۱

بیانیه دفتر مقام عظمای ولایت در ناسا به علت دیر ظهور کردن امام زمان و نزدیک شدن پایان خط!


دفتر مقام عظمای ولایت در ناسا با توجه به این که امام زمان دیر ظهور کردن پیش بینی‌ کرده که در 23-25 دسامبر 2012(سوم تا پنجم دی 91) و در زمان تراز کائنات زمین به مدت 3 روز در تاریکی کامل به سر خواهد برد.

دانشمندان آمریکایی تغییرات کائنات و خاموشی در کل کره زمین را به مدت 3 روز از تاریخ 23 دسامبر 2012 پیش بینی نموده اند.
این پایان جهان نیست ، این هم ترازی جهان ، جایی که خورشيد و زمین برای اولین بار هم تراز می شوند. زمین از وضعیت کنونی که بعد سوم است به بعد صفر تغییر نموده و سپس به بعد چهارم تغییر می نماید.در این گذار جهان با تغییر بزرگی روبرو می شود و ما یک جهان جدیدی را خواهیم دید.
پیش بینی شده است که این 3 روز تاریکی در روزهای 23، 24، 25 دسامبر 2012(سوم تا پنجم دی ماه 91) اتفاق می افتد، حفظ آرامش، در آغوش کشیدن یکدیگر، باز گشت به آغوش گرم و ناز اسلام، مناجات، راز و نیاز کردن، نماز شب در این روز‌ها  خواندن، روزه گرفتن و بالاخره آخوند شدن و غیره و خواب به مدت 3 روز بهترین راه حل است و انهایی که بعد از این واقعه زنده می ماند با یک جهان نوین روبرو خواهند شد و متاسفانه افرادی که از این موضوع ترس به دل راه دهند خواهند مرد.

۷.۲۶.۱۳۹۱

پیامبر اسلام: زنی‌ که طلاق بگیرد نزد خدا از مردار الاغ بدتر و پست‏تر خواهد شد

پيغمبر خدا زنى را بنكاح مردى در آورد، زن از شوهر ناملايماتى ديد و به پيغمبر شكايت برد. پيغمبر فرمود گويا مى خواهى طلاق بگيرى كه در نزد خداوند از مردار الاغ  بدتر و پست‏تر باشى‏.

و فرمود: اگر زنى براى شوهر سينه و پستانها را بريان كند حق شوهر را ادا كرده است و اگر با اين همه يك لحظه نسبت به شوهر نافرمانى كند در درك اسفل جهنم جاى گيرد مگر آن كه توبه نمايد و باز گردد.

مكارم الأخلاق‏، شيخ حسن طبرسى، مترجم: سيد ابراهيم مير باقرى‏، ناشر: فراهانى‏، تهران‏، چ دوم‏:1365 ش‏. جلد‏1، برگهای: 408 و409و410.

۷.۲۴.۱۳۹۱

امام صادق: خدا در مورد شیون و زاری فرشتگان قول انتقام حسین ابن علی‌ رو داده!

امام صادق: چون كار حسين چنان شد كه شد فرشتگان به سوى خدا شيون و گريه برداشتند و گفتند: با حسين برگزيده و پسر پيغمبرت چنين رفتار كنند؟ پس خدا شبح و سايه حضرت قائم را به آنها نمود و فرمود: با اين انتقام او را مى گيرم .


اصول كافى جلد 2 صفحه 366 روايت 6

عایشه دختر بچه ای که با اسباب بازی‌هایش بازی میکرد با پیامبر اسلام ازدواج کرد


عایشه روایت کرده است که وقتی پیامبر با او ازدواج کرده وی ۷ سال داشته، و وقتی به خانه پیامبر وارد شده است ۹ سال داشته است، و عروسکهایش همراه وی بوده اند، و وقتی پیامبر اسلام فوت شد، وی ۱۸ سال سن داشته است.
صحیح مسلم ۸٫۳۳۱۱

منقول است از عایشه: من در حضور پیامبر با عروسکهایم بازی میکردم و دختر بچه های دیگر که دوستان من بودند نیز با من همبازی میشدند. وقتی پیامبر خدا به مکان بازی من وارد میشد آنها (دوستان عایشه) پنهان میشدند، اما پیامبر آنها را صدا میکرد تا بیایند و با من بازی کنند. (بازی با عروسک و تصاویر ممنوع است، اما برای عایشه مجاز بود زیرا در آن زمان وی هنوز دختر کوچکی بود، و هنوز به سن تکلیف نرسیده بود (فاتح البری ج.۱۳ ص.۱۴۳)
صحیح بخاری ۸٫۷۳٫۱۵۱

۷.۱۳.۱۳۹۱

خمینی دانشمندی در تمامی زمینه ها با نظراتی چندگانه


رياضي:
شما ياوه گويان با زندگاني معنوي و سعادت اجتماعي يك گروه انبوه صدها هزار ميليون نفري بازي ميكنيد.
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 74
صد هزار ميليون ميشود صد ميليارد نفر، جمعيت جهان چند نفره؟
ميليونها ميليون سلاطين و بزرگان و فلاسفه در عالم آمدند.
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 176
اسلام ميليونها حكم دارد.
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 55

فلسفه:
فيثاغورث حكيم در زمان سليمان بود و حكمت را از او اخذ كرد.
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 32
* فيثاغورث در قرن پنجم پيش از ميلاد در يونان زندگي ميكرد و حضرت سليمان در قرن 10 قبل از ميلاد در اورشليم زندگي ميكرد. بين اين دو نفر پنج قرن اختلاف هست.
انبذقلس فيلسوف بزرگ در زمان داوود نبي بود و حكمت را از او و از لقمان حكيم اتخاذ كرد.
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 33
*انبذقلس - Empedocles - فيلسوف بزرگ يوناني در قرن پنجم پيش از ميلاد و حضرت داوود در قرن دهم پيش از ميلاد زندگي ميكردند.
از حكما و فلاسفه بزرگ ديگر اسكندر است
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 35

تاريخ:
اين موضوع مربوط به امروز و ديروز نيست. دو هزار سال است كه آمريكا ما را
استعمار كرده است
ديدار با دانشجويان خط امام پس از گروگانگيري اعضاي سفارت آمريكا، جماران، 19 آبان 1358

پزشكي:
امروز بر دكترهاي كشور ثابت شده كه براي علاج ناخوشيهايي مثل تيفوس و تيفوئيد (حصبه) چاره اي جز عمل كردن به طبق دستورات يوناني نيست و علاجهاي اروپايي نميتوانند كاري به اينگونه مرضها بكنند
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 280

هنر:
سوال: شما موسيقي را عامل فساد و شهوتراني دانسته ايد. ولي آيا آثار موسيقي كساني چون باخ و موتسارت و بتهون و وردي را نيز با اين همه معنويت آنها عامل فساد ميدانيد؟
خميني: من اينهايي را كه اسم برديد نميشناسم ولي اگر مارش جنگي
ساخته باشند كارشان خوب است. در غير اينصورت كارشان قابل قبول نيست.
مصاحبه اوريانا فالاچي با خميني
(متن كامل سخنراني در كتاب "مصاحبه با تاريخ" نوشته فالاچي البته اگه كتاب رو تو دست دوم فروشي ها پيدا كردين)

سياست:
اسلام به كاخ كرملين هم كشيده شده، به كاخ سفيد هم كشيده شده. به آمريكاي لاتين هم رفته. به افريقا هم رفته، به مصر هم رفته. ملزم كرده است همه آنها را كه از اسلام اطاعت كنند.
ديدار با رئيس جمهور و مقامات كشور، جماران، 18 مرداد 1363
يكي از راههاي ايجاد اختلاف در يك ملت وجود احزاب است... اساساً احزاب از اول براي اين درست شده اند كه مردم با هم متجمع نشوند. چون دولتها از اجتماع توده ها ميترسند احزاب سياسي را درست كرده اند.

اسلام سياسي يا غير سياسي؟
روحاني نبايد كار ديگري غير از روحانيت يعني بسط توحيد و تقوي و پخش و تعليم قانون هاي آسماني و تهذيب اخلاق بپردازد
كشف الاسرار، نوشته خميني، صفحه 208
اين را بدانيد كه تنها روحانيت ميتواند در اين مملكت كارها را از پيش ببرد. فكر نكنيد كه بخواهيد كنار بگذاريد روحانيت را
ديدار با نمايندگان مجلس، جماران 6 خرداد 1360

دانشگاه كجاست؟
ريشه تمام مصيبتهايي كه تاكنون براي بشر پيش آمده از دانشگاهها بوده است... همه مصيبتهايي كه در دنيا پيدا شده از متفكرين و متخصصين دانشگاهي است... اگر به اسلام علاقه داريد بدانيد كه خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه اي بالاتر است
ديدار با اعضاي دفتر تحكيم وحدت حوزه و دانشگاه، 27 آذر 1359
ما هرچه ميكشيم از اين طبقه اي است كه ادعا ميكند دانشگاه رفته ايم و روشنفكريم و حقوقدانيم. هر چه ميكشيم از اينها است.
قم، 1 مرداد 1358

فرار مغزها:
منافقين هي ميگويند مغزها دارند فرار ميكنند . به جهنم كه فرار ميكنند. اين دانشگاه رفته ها، اينها كه همه اش دم از علم و تمدن غرب ميزنند بگذاريد بروند. ما اين علم و دانش غرب را نميخواهيم . اگر شما هم ميدانيد كه اينجا جايتان نيست فرار كنيد. راهتان باز است.
جماران، 8 آبان 1358

صادرات انقلاب؟
ما بايد به هر قيمت شده باشد انقلاب خودمان را به تمام ممالك اسلامي و تمام جهان صادر كنيم.
پيام به ملت، 22 بهمن 1358
بايد در صدور انقلابمان به تمام جهان كوشش كنيم
پيام نوروزي به ملت، اول فروردين 1359
كشورهاي جهان اعتراض كردند:
ما قصد صدور انقلاب اسلامي را نداريم. اينها حرفهاي دشمنان اسلام است
ديدار با مسئولان صدا و سيما، 16 مرداد 1361

جاسوسي؟
هيچكس حق ندارد براي كشف جرم و گناه جاسوسي ديگران را بكند زيرا اين خلاف مقررات اسلام است.
ماده6 از فرمان8 ماده اي خميني به ملت، جماران، 1 مرداد 1361
دانش آموزان بايد با كمال دقت اعمال و كردار دبيران و معلمين خود را زير نظر بگيرند و اگر خداي نكرده در يكي از آنها انحرافي ببينند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمايند... اين كار را به صورت مخفي انجام دهند
پيام به دانشجويان، دانش آموزان، استادان و دبيران، بازگشايي مدارس در سال تحصيلي 61-62 ، 1 مهر 1361

حكم مواد مخدر؟
تعجب ميكنم كه اين دولت (شاه) چگونه فكر ميكند...در نظر دارند قاچاقچيان هروئين را اعدام كنند. اين موضوع نه تنها خلاف اسلام است. خلاف انسانيت هم هست
كتاب ولايت فقيه نوشته خميني، نجف 1355
اينهايي كه مواد مخدر ميفروشند شرعاً مستوجب اعدامند و بايد بدون هيچ تاخيري اعدام شوند. هيچ ترحمي هم در مورد آنها جايز نيست
30 ارديبهشت 1359

۷.۱۰.۱۳۹۱

خمینی: جانم فدای رهبر انحراف است، اصل مردمند، رهبر هم جانش فدای مردم است!




سپاه باید پشت مردم باشد. اصل مردمند. ارتش هم باید پشت مردم باشد. ارتش و سپاه باید بگویند: جانم فدای مردم. اگر بگوید جانم فدای رهبر انحراف است.اصل مردمند. رهبر هم جانش فدای مردم است. ما همه برای مردمیم. سپاه بایداز حقوق مردم دفاع کند. پشتیبان مردم باشد.اگر بگوید جانم فدای رهبر که این میشود همان زمان شاه. پس مردم برای چی انقلاب کردند؟

آهای آدمای کره خاکی ما ایرانی هستیم.


بچه هامون به جرم اشتباه بزرگترهامون، آینده ای ندارن. بزرگترهامون میگن اشتباه کردیم و داریم تاوان اشتباهمون را میدیم. و ما هم فقط میسوزیم و میمیریم یا کشته میشیم و کسی نیست به دادمون برسه.

سازمان ملل چیه؟ چکار میکنه؟ کدوم حق را میگیره؟ از کی دفاع میکنه؟

یونیسف به داد کدوم بچه میرسه؟ حق کدوم بچه را میده؟ بچه ایرانی که بجای مدرسه رفتن، میره سرکار؟ یا توی مدرسه جزغاله میشه چون امکانات نداره؟ (اشاره به مدرسه ای که بخاری اش آتش گرفت)
مگه از مردم ایران بی چاره تر و بی پناه تر هم پیدا میشه؟

یک زندگی متوسط در یک خانواده ۳ نفره را درنظر بگیرید:

پدر و مادر کارمند با حقوق حدودی ماهی ۳۵۰ هزار تومان (بعد از کثر بیمه و مالیات) که میشه ماهی ۷۰۰ هزار تومان

اجاره خانه در یک خانه ۶۰ متری در یک محله متوسط دو میلیون تومان رهن باضافه ماهی ۵۰۰ هزار تومان

هزینه مواد غذائی ماهی ۵۰۰ هزار تومان

هزینه مهد کودک یا مدرسه برای هر بچه ماهی ۲۰۰ هزار تومان (شهریه، کتاب، لوازم تحریر، کلاس فوق برنامه، تغدیه)

هزینه شارژ آپارتمان (۲۰ هزار تومان) ، برق (۵ هزار تومان) ، تلفن (۵ هزار تومان)، موبایل (نفری ۱۰ هزار تومان) جمعا میشه ماهی ۵۰ هزار تومان

اگه این خانواده ماهی یک بار برن پارک که بچه ها بدون هزینه تاب و سرسره بازی و تفریح کنن، بابت بستنی و ساندویچ و خوراکی هایی که هر بچه ای دوست داره و حق داره که دوست داشته باشه حدود ۳۰ هزار تومان باید هزینه بدن

اگه خدای نکرده مریض بشن، ۲۰-۱۵ هزار تومان ویزیت دکتر میدن (داروها را حساب نمی کنیم)

کرایه تاکسی، اتوبوس، بنزین، بیمه ماشین و بقیه هزینه های حمل و نقل (با توجه به مسیرهای طولانی در تهران) ماهی ۳۰ هزار تومان

کفش و لباس، مسافرت، تعمیر و یا خرید لوازم منزل، رفتن به مهمانی یا عروسی و تهیه هدیه و خیلی از هزینه های غیر قابل پیش بینی دیگه را هم فراموش میکنیم.
متوسط هزینه های لازم و اجباری برای یک خانواده ایرانی ماهی یک میلیون و سیصد چهارصد هزار تومان میشه.

آخه چرا کسی نمی پرسه این پدر و مادر بدبخت چطوری باید از پس از زندگی بر بیان.

در حالی که فقر توی ایران بیداد می کنه، پول ایرانی ها بابت ترمیم و طلا کاری حرم مطهر فلان امام یا امامزاده در عراق خرج میشه.

در حالی که بیکاری و بی پولی توی ایران بیداد میکنه، پولهای ایرانی به لبنان، فلسطین، ونزوئلا و ...... میره که وقتی ایرانی داد میزنه که از حقش دفاع کنه، نیروهای نظامی اون کشورها بیان و ایرانی معترض را خفه کنن.

درحالی که ماشینهای گشت ارشاد توی خیابانها میگردند و بنزین مجانی مصرف میکنند که با پول مالیات ما، خودمون را سرکوب کنند، آمبولانسها بنزین ندارند که مریضها را به موقع نجات بندن.

وقتی توی خبرها میخونیم آمار چاپ مجدد کتاب خیلی بیشتر از تعداد اولین چاپ است به این فکر نمیکنیم که پس این همه نویسنده چکار میکنن و اینهمه آدم که دم از آزادی میزنن از حق این نویسنده ها دفاع نمی کنن؟

ما اگه توی ایران حرف بزنیم، اعتراض کنیم یا حقمون را بخواهیم، به هزار جرم دستگیر میشیم وبا اعمال زور و کتک و ... تعهد میدیم که خفه شیم، درغیر این صورت دفعه دیگه خودمون و خانوادمون مثلا تو جاده تصادف میکنیم یا دزدها بهمون حمله میکنن و یا ..... هزار راه دیگه که فقط به فکر این آدمکشها میرسه.

آهای آدمای دنیا، ما ایرانی ها از این همه ظلم خسته شدیم ولی نمی تونیم حرف بزنیم. جرات داریم ولی ظلم حاکم بر این مملکت خیلی مکاره. پس حالا که ما نمی تونیم صدای اعتراضمون را به جایی برسونیم، شما حنجره ما بشید و به جای ما داد بزنین. داد بزنین و بگین آهای آدمای دنیا، ایران کشوریه که خیلی ثروتمنده، نفت داره، بهترین میوه هاش صادر میشه، بچه هاش نمی دونن خاویار چیه در حالی که دنیا میدونه خاویار ایران عالیه. شیرهای آب را روی مردم میبندن و آب را به کشورهای عربی صادر می کنن. گوشتهایی که آلوده به جنون گاویه مجانی میگیرن و تبدیل به سوسیس و کالباس میکنن (کارخانه کاله). کشتی حامل گوسفند های مبتلا به تب برفکی را مجانی میگیرن و خدا میدونه به چه اسمی به خورد مردم میدن. پارازیت هایی که برای اختلال امواج ماهواره میفرستن باعث سقط جنین میشه و فقط میگن آمار سقط جنین در تهران افزایش یافته! ولی نمیگن چرا.

گنبد و گلدسته های حرم امامین جوادین (ع) در شهر کاظمین عراق روز سه شنبه ۲۳ شهریور ماه رونمایی شد.فقط ۱۱۰ کیلو طلا و ۱۴ تن مس بصورت مجانی از طرف ایران صرف این گنبد ها و گلدسته ها شده و خدا می داند چند میلیارد دیگر از جیب مردم ایران صرف این تشکیلات در عراق شده است.ما مسلمان هستيم و شيعه اما برای امامانمان مقبره طلا بسازیم و همنوعان و هموطنان و همدینان ما در فقر و بدبختی دست و پا بزنند. خودمون خیلی درد داریم ولی وقتی داستان زنی را میشنویم که بچه اش توی بیمارستان مرده ولی پول نداره هزینه بیمارستان را بده تا جسد بچه اش را بهش بدن و شب تا صبح پشت دیوار سردخانه گریه و ناله میکنه که فقط بتونه بچه اش را دفن کنه، بدجوری دردمون میاد.

یا وقتی خانم محترمی را می بینیم که توی آشغالهای میوه فروشی، دنبال کاهو و سیب زمینی و میوه می گرده، شب که میخواهیم شام بخوریم، بغض میشه یه قلوه سنگ و جلوی اشتهامون را میگیره.


آزادی خوبه. اینکه تو اجازه داشته باشی هر جوری دوست داری فکر کنی و بتونی حرف بزنی، نوشته هات را کتاب کنی. مقاله هات را توی روزنامه چاپ کنی. رنگ لباست را خودت انتخاب کنی (توی ایران بیشتر رنگها ممنوعند). و خیلی آزادی های دیگه. ولی وقتی نمی تونی از پس مخارج خونه ات بر بیای، زنت بهت نمیگه یک ماهه گوشت نداریم ولی تو از غذاهایی که میخوری خودت خوب میدونی. بچه ات میگه دوستام رفتن شهر بازی چرا ما نمی ریم و تو وعده سر خرمن میدی و توی دلت غوغا به پا میشه، و در کنار همه این دغدغه ها بهت گفتن توی محل کار تعدیل نیرو داریم چون باید افراد سپاه را استخدام کنیم، .......... دیگه یادت میره آزادی چیه. شب که سرتو میذاری روی بالش، به اون بالا نگاه میکنی شاید کمکی از غیب برسه. 

۷.۰۴.۱۳۹۱

بیشتر انسانها خداوند را بعنوان قرص آسپرین و اعصاب مصرف میکنند.

بدون اعتقاد به خداوند، زندگی انسان پوچ و بی مفهوم خواهد بود، اگر شما به قیامت اعتقاد نداشته باشید و خدا را قبول نداشته باشید، هرکاری خواهید کرد که دوست دارید و جهان ویران خواهد شد و زیبایی و محبت از بین خواهد رفت.

بگذارید در چند مرحله به این سوال بپردازم.

مفاهیم واهی و تخیلی برای انسان خردگرا شادی نمی آورند.

اعتقاد به یک مفهوم خیالی و واهی غلط ممکن است گاهی از اوقات به شما احساس خوشی بدهد. بیشتر انسانها خداوند را بعنوان قرص آسپرین و اعصاب مصرف میکنند. این جمله ها را بسیار ميتوان شنید.

وقتی که همه مرا تنها میگذارند و مشکلاتم روی سرم میرسد خداوند را از درون احساس میکنم.

وقتی احساس ناتوانی و بدبختی میکنم به خداوند پناه میبرم.

این افراد به صرف اینکه احساس خوبی از اعتقاد به خداوند در درون خود حس میکنند خداوند را قبول دارند و این بسیار غلط است. گفته مارکس در مورد افیون بودن دین در مورد اینگونه خداباوران بسیار شایسته است. تریاک نیز باعث میشود انسان به احساس خوبی دست یابد و بسیاری از مردم از مشکلاتشان به تریاک پناه میبرند و با استفاده از آن احساس شادی میکنند اما آیا این راه روبرو شدن با مشکلات است؟! آیا انسان باید نامعادلات زندگی را با اعتقاد به خداوند حل کند؟

بنابر این احساس خوبی که با استفاده از یک مفوهم خیالی بدان دست میابیم نمیتواند حقانیت آن مفهوم را اثبات کند. انسان خردگرا حقیقت را به صرف حقیقت بودنش دوست دارد نه به این دلیل که این حقیقت با امیال درونی اش همخوانی داشته باشد یا نداشته باشد.

بنابر این اگر شما با اعتقاد به خداوند احساس پوچی نمیکنید (که خواهم گفت میکنید) و احساس پر بودن میکنید، کاری بسیار نابخردانه است اگر عقل خود را کنار بگذارید و بخاطر این احساس و این بوی خوش جادوئی رو به خداوند و اسلام بیاورید.

حقیقت میتواند تلخ باشد، واقعیت میتواند نشاندهنده این باشد که از حوری وشراب و سایه و آتش و مار و جانور وجود در دنیای واقعی خبری نیست. آیا شما از زندگی با واقعیات هراسانید؟

در هنگام کشف حقیقت باید احساسات را کنار گذاشت و تنها از خرد استفاده کرد، زیرا احساسات ما بر روی حقایق تاثیری ندارند و آنها را تغییر نمیدهند.

۷.۰۳.۱۳۹۱

لعنت ونفرین بر دل سیاه کسانی که باعث این روزگار بد برای این ملت بیش از اندازه شریف شده اند


چقدر سخته اولین روز و روزهایی که آدم میخواد عزتش را نادیده بگیرد



این مرد رو که دیدیم انگار کسی قلبم رو تو دستش گرفت و با تمام قدرت فشار داد. هرکسی اگر این مرد رو می‌دید از دست‌ها و لباس‌های تمیز و لوازم واکس اندک و تازه‌ش متوجه می‌شد که این مرد واکسی نیست و شاید روز اولیه که این کار رو داره تجربه می‌کنه. مردم که رد می‌شدن خیلی آروم می‌گفت «واکسیه». از اون حرفهایی که آدم وقتی می‌گه نمی‌خواد کسی بشنوه… روزگار غریبیست

۷.۰۲.۱۳۹۱

درماندگی شیطان در مورد ده فرمان و در نهایت نفوذ او در ده فرمان!


در روزگاران قديم انسانها بسيار به هم ظلم کردند و سياهي و تباهي به نهايت خود رسيد.
تا اينکه کتيبه اي از سوي پروردگارشان بر آنان نازل شد!

ده فرمان:
1-هيچ انساني، انسان ديگر را نکُشد.
2-هيچ انساني، به انسان ديگر تجاوز نکند.
3-هيچ انساني، به انسان ديگر دروغ نگويد.
4-هيچ انساني، به انسان ديگر تهمت نزند.
5-هيچ انساني، از انسان ديگر غيبت نکند.
6-هيچ انساني، مال انسان ديگر را نخورد.
7-هيچ انساني، به انسان ديگر زور نگويد.
8-هيچ انساني، بر انسان ديگر برتري نجويد.
9-هيچ انساني، در کار انسان ديگر تجسس نکند.
10-هيچ انساني، انسان ديگر را نپرستد!

پس از آن ساليان سختي بر شيطان و همدستانش گذشت،
تا اينکه روزي شيطان، چاره اي انديشيد. او گفت:
اي دوستان، کلمه اي يافته ام که بسيار از او بيزارم اما
به زودي با افزودن تنها همين يک کلمه به ده فرمان، همه چيز را به سود خودمان، تغيير خواهم داد
و ده فرمان چنين شد:


1- هيچ انساني، انسان مؤمن ديگر را نکُشد.
2-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر تجاوز نکند.
3-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر دروغ نگويد.
4-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر تهمت نزند.
5-هيچ انساني، از انسان مؤمن ديگر غيبت نکند.
6-هيچ انساني، مال انسان مؤمن ديگر را نخورد.
7-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر زور نگويد.
8-هيچ انساني، بر انسان مؤمن ديگر برتري نجويد.
9-هيچ انساني، در کار انسان مؤمن ديگر تجسس نکند.
10-هيچ انساني، انسان ديگر را نپرستد! مگر اينکه بسيار مؤمن باشد!

و اينک اي دوستان به سوي انسانها برويد و به وسوسه بپردازيد

اينجا آرامگاه يعقوب ليث صفاری است


اينجا آرامگاه يعقوب ليث صفاری است که برعليه هجوم تازيان به ايران می جنگيد و
او بود که به بغداد حمله برد


عکس زير گور امام حسينی است که گفت:
ايرانی را بايستی اسير کرد زن هايش را به کنيزی برد و مردانش را کشت و

کودکان را به غلامی کشيد ...                                 








من برای نبرد با تاریکی شمشیر نمیکشم. چراغ می افروزم.
زرتشت

شبهای تهران را بی‌خیال

شب‌های تهران را بی‌خیال، بچسبیم به همون شب‌های بیروت! پول نفت را بدهیم تا دخترانشون  را بفرستند فرنگ  تا امثال ریما فقیه ملکه زیبایی آمریکا بشوند! شب‌های تهران را بی‌خیال! بچسبیم به شب‌های کاراکاس! پول نفت را بدهیم تا برادر بسیجی هوگو چاوز؛ هر روز یک مدل سکسی‌تر بغل کند و به ریش همه ما بخندد! شب‌های تهران، زنجان؛ سمنان،کرج، ارومیه، تبریز، سنندج، کرمانشاه، مشهد و در کل شب‌های ایران را بی‌خیال!!! بچسبیم به همون ساختن ضریح برای امام حسین و امام جواد و الباقی! خداوکیلی اگر  امام حسین الان زنده بود، اجازه می‌داد با وجود چنین مسائلی، با وجود این همه فقر و بدبختی، باز هم بیش از دو هزار کیلو طلا و نقره، برای ساخت ضریح‌ استفاده بشود؟ آیا با وجود فجایع موجود در مرکز نگه‌داری کودکان معلول ذهنی فرخنده؛ باز هم امام موسی کاظم؛ راضی است که دومیلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون تومان ناقابل، صرف هزینه گنبد بارگاه‌شان در عراق بشود؟

شب های ایران رو بی خیال بچسبیم به میلیاردها که صرف تبلیغات و فقط تبلیغات خوب بودن آقایون می شه* صرف مسافرتاشون و استان گردیشون می شه.صرف معصوم نشون دادن یه عده فاشیست می شه. چه خوش گفتن چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است...!

هيچ دينى بالاتر از حقيقت وجود ندارد.


در ميزگردى که درباره «دين و آزادى» برپا شده بود
و دالايى‌لاما هم در آن حضور داشت
من با کنجکاوى و البته کمى بدجنسى، از او پرسيدم
عالى جناب، بهترين دين کدام است؟
 
خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت
«بودايى» يا «اديان شرقى که خيلى قديمى‌تر از مسيحيت هستند.»
 
دالايى‌لاما کمى درنگ کرد
لبخندى زد و به چشمان من خيره شد
آنگاه گفت:
«بهترين دين، آن است که از شما آدم بهترى بسازد.»
 
من که از چنين پاسخ خردمندانه‌اى شرمنده شده بودم، پرسيدم:
آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چيست؟
 
او پاسخ داد:
«هر چيز که شما را
دل‌رحم‌تر
فهميده‌تر
مستقل‌تر
بى‌طرف‌تر
بامحبت‌تر
انسان دوست‌تر
با مسئوليت‌تر
و
اخلاقى‌تر
سازد.
دينى که اين کار را براى شما بکند، بهترين دين است»
 
لحظه‌اى ساکت ماندم و به حرف‌هاى خردمندانة او انديشيدم
به نظر من پيامى که در پشت حرف‌هاى او قرار دارد چنين است:
 
دوست من! اين که تو به چه دينى اعتقاد دارى
و يا اين که اصلاً به هيچ دينى اعتقاد ندارى
براى من اهميت ندارد
آنچه براى من اهميت دارد
رفتار تو در خانه
در خانواده
در محل کار
در جامعه
و در کلّ جهان است.

به ياد داشته باشیم
عالم هستى
بازتاب اعمال و افکار ماست

قانون عمل و عکس‌العمل فقط منحصر به فيزيک نيست
در روابط انسانى هم صادق است
اگر خوبى کنى، خوبى مى‌بينى
اگر بدى کنى، بدى
هميشه چيزهايى را به دست خواهى آورد که
براى ديگران نيز همان‌ها را آرزو کنى
شاد بودن، هدف نيست
يک انتخاب است

«هيچ دينى بالاتر از حقيقت وجود ندارد.»

لئوناردو باف
پژوهشگر دینی
برزیل
 

آیا راهی برای محرم شدن مردی با زن برادرش وجود دارد؟

قربون دستت اگر فهمیدی این حاج آقا چی میگه، برای منم ترجمه کن لطفا


۷.۰۱.۱۳۹۱

این چه شور و احساسیست که هنگام نقد و نفی اسلام مسلمانها رو به خشم و تجاوز وامیدارد؟


آنچه مسلمان را سخت بر آشفته و برانگیخته میکند چیزی‌ست که او توهین پندارد به مقدسات دین و اصل و اصول دین‌داری. هر چه کمتر از غلّو و گزافه گویی و یا حمد و ثنا و ستایش در توصیف نمادهای دینی، بکار رود، توهین بشمار آورد. وای به آن لحظه‌ای که کلمه‌ای به نقد و نفی بر اساس واقعیات و حقایق ناخوشآیند تاریخی، به زبان آری و یا خیر و تصویری به مزاح و شوخی و یا قصه‌ای با اشاراتی به مقدسات و عناصر دین اسلام در نقطه‌ای از جهان انتشار یابد و به گوش مسلمانان برسد. بی درنگ کفن پوشند، چوب و چماق و قمه بدست گیرند. به شورش برخیزند و به آتش کشند و دست به تخریب و ویرانی زنند. چه خاکها که بر سر خود نریزند. چه مویه‌ها و شیون و زاری ها براه نیندازند. در بیشتر اوقات چند نفری هم جان خود را با طیب خاطر از دست میدهند. رهبران و قدرتمدارن نیز به تایید و تصدیق خط و نشان ها و اعلامیه‌های تهدیدآمیز و حتی فتوای مرگ خطاکار را صادر و برای سر بریده متهم جایزه تعیین میکنند. بعبارت دیگر، مسلمان هرگز حاضر نیست که صندوقچه دین را بگشاید و به درون آن بنگرد. مسلمان دوست دارد که صندوقچه دین را همانگونه که از نسل پیش از خود دریافته است در بسته نگاه داشته و در بسته به نسل دیگر انتقال دهد. هر گاه که بشنود در این صندوق که او نسل پس از نسل بر دوش خود حمل کرده است و پیوسته بر بار آن افزوده شده است بجای طلا و جواهرات گران قیمت چیزی جز مفرغ در آن یافت نمیشود، چنان بر افروخته میشود و عصبیت چنان بر او مستولی شود گویی که جریان خون در رگ‌هایش متوقف شده است و آماده است که آسمان را به زمین آورد.
براستی چیست موجب این شور و احساسات شدید مسلمان؟ چیست که او را از برتابیدن کوچکترین نگرش انتقادی و یا سخن منفی، از طنز و مزاح در باره نمادهای مقدس دین ناتوان میسازد؟ چرا در مصاف با آنچه او توهین می‌پندارد همیشه باید صلح و مصلحت و نرم خویی، به قهر و خشم و خشونت و خونریزی، متوسل شود؟ آیا توهین زایل کننده تقدس است؟ آیا نقد و نفی و یا شوخی و مزاح و یا آنچه مسلمان توهین فرض میکند، میتواند ساحت پیامبران و امامان را چرکین و پست و تقدس و طهارت‌شان را نابود سازد؟ آیا توهین میتواند آنها را از عرش آسمانها به قعر زمین فرو آورد و عصمت الهی‌شان را لوث کند؟
بعبارت دیگر، مسلمانان دگرنگری و دگراندیشی را اهانتی به عرض و آبرو و عصمت خويش میدانند. نفی و نقد دین آتش غیرت را در درونشان شعله ور سازد و بی‌درنگ به واکنش و حفظ و حراست ارزشها و باورهای خود و یا آن صندوقچه در بسته که از اجداد خود به ارث برده اند و بر آن تصورند که پر از جواهرات گران قیمت است، بر می‌خیزند.

۶.۳۱.۱۳۹۱

مشکل ایران تنها آخوند نیست، بلکه اسلام است.


بر این اساس و مقدمه باور داریم که ادیان تولید شده دست بشر هستند و ادیان مبتنی و پایبند به خدا در واقع بی پایه هستند زیرا خدا نیز خرافه ای بیش نیست و به همین دلیل است که فلاسفه بسیاری در چند قرن اخیر بیخدا بودن اند و کلا خدا از فلسفه بیرون رانده شده است و فلسفه امروز جایی برای خدا در نظر نمیگیرد. همانطور که علم امروز نیز جایی برای خدا ندارد. خدا از حوزه علم و فلسفه تنها به مکاتب فکری آرمانگرا و سوفی رانده شده است، بنابر این ادیان و مذاهب اساساً اشتباه و باطل و تقلبی هستند.

اسلام نیز در واقع یک انگل اجتماعی است به دلیل اینکه:

با آزادی، مردمسالاری، حقوق بشر در تضاد است
مروج تروریسم و اندیشه کشی و اختناق است
مبتنی بر خرافات و مفاهیم غلط و باطل همچون توحید و معاد و نبوت است
عامل فقر فرهنگی و علمی و مادی است


نگاهی اجمالی به جوامع بشری نشان میدهد که میزان خرد و دانش و آزادی  از یکطرف و  اسلام از طرف دیگر همواره نسبت ثابتی دارد. یعنی هرجا آزادی و دانش و خرد بیشتر است اسلام کمتر است و هرجا اسلام بیشتر است آزادی و دانش و خرد کمتر است. اسلام تنها در شرایط غیر برابر و در شرایط اختناق است که میتوان وجود فعال داشته باشد و این رابطه ای دوطرفه است بین اسلام و اختناق که هردو لازم و ملزوم یکدیگرند.

خردگرایان همان هوشیارانی هستند که از حمال عقاید و رسوم کهنه بودن به شدت خجالت میکشند. ما باور داریم که دانش و فلسفه امروزی به وضوح نشان میدهند که تصورات انسانهای پیشین در مورد بسیاری از مسائل از جمله، آفرینش، حیات پس از مرگ، وجود خدا، جن، روح، فرشته، حوری و امام زمان تنها زاییده افکار انسانها بوده اند و واقعیت خارجی ندارند.

بشر امروز مطمئن است که انسان از خاک و لخته خون و تکه گوشت آفریده نشده. ما میدانیم که ادعای تازينامه که انسان ابتدا بصورت کالبدی سفالین به روی زمین فرستاده شد و مدتها بر روی زمین ماند و شکل گرفت و بعد خداوند روح انسانی بدان دمید و انسان پدید آمد و سیب خورد و از جهنم اخراج شد، حرفی خرافی و افسانه کم کیفیتی که از منابع مشخص دیگر دزدی ادبی شده است بیش نیست.

مشکلات ایران و در خطر افتادن منافع شخصی و اجتماعی مردم ایران را تنها بر گردن آخوند ها و دستگاه خلافت خمینی و خامنه‌ای انداختن تنها سطحی نگری و طفره از کنار واقعیت هاست. مشکل ایران آخوند نیست، بلکه اسلام است.  آخوندها به قول کسروی موجوداتی می باشند که هم از اخور می خورند و هم از توبره

۶.۲۹.۱۳۹۱

رنگ‌ها و پیامد ها


سفید رنگ آرامش است
اگر در اتاقی با رنگ سفید بمانی، از فرط آرامش دیوانه می شوی

سیاه رنگ جدی است
اگر در اتاقی با رنگ سیاه بمانی، از فرط ناامیدی دیوانه می شوی

قرمز رنگ جذاب و گرم است
اگر در اتاقی با رنگ قرمز بمانی از فرط هیجان دیوانه می شوی

زرد رنگ زندگی است
اگر در اتاقی با رنگ زرد بمانی از فرط اضطراب دیوانه می شوی

اصولا اگر زیاد در اتاق بمانی دیوانه می شوی، زیاد هم ربطی به رنگها ندارد. پاشو برو بیرون اینقدر پای کامپیوتر نشین دیونه میشی ها