هموطن قضاوت کن

۷.۰۴.۱۳۹۱

بیشتر انسانها خداوند را بعنوان قرص آسپرین و اعصاب مصرف میکنند.

بدون اعتقاد به خداوند، زندگی انسان پوچ و بی مفهوم خواهد بود، اگر شما به قیامت اعتقاد نداشته باشید و خدا را قبول نداشته باشید، هرکاری خواهید کرد که دوست دارید و جهان ویران خواهد شد و زیبایی و محبت از بین خواهد رفت.

بگذارید در چند مرحله به این سوال بپردازم.

مفاهیم واهی و تخیلی برای انسان خردگرا شادی نمی آورند.

اعتقاد به یک مفهوم خیالی و واهی غلط ممکن است گاهی از اوقات به شما احساس خوشی بدهد. بیشتر انسانها خداوند را بعنوان قرص آسپرین و اعصاب مصرف میکنند. این جمله ها را بسیار ميتوان شنید.

وقتی که همه مرا تنها میگذارند و مشکلاتم روی سرم میرسد خداوند را از درون احساس میکنم.

وقتی احساس ناتوانی و بدبختی میکنم به خداوند پناه میبرم.

این افراد به صرف اینکه احساس خوبی از اعتقاد به خداوند در درون خود حس میکنند خداوند را قبول دارند و این بسیار غلط است. گفته مارکس در مورد افیون بودن دین در مورد اینگونه خداباوران بسیار شایسته است. تریاک نیز باعث میشود انسان به احساس خوبی دست یابد و بسیاری از مردم از مشکلاتشان به تریاک پناه میبرند و با استفاده از آن احساس شادی میکنند اما آیا این راه روبرو شدن با مشکلات است؟! آیا انسان باید نامعادلات زندگی را با اعتقاد به خداوند حل کند؟

بنابر این احساس خوبی که با استفاده از یک مفوهم خیالی بدان دست میابیم نمیتواند حقانیت آن مفهوم را اثبات کند. انسان خردگرا حقیقت را به صرف حقیقت بودنش دوست دارد نه به این دلیل که این حقیقت با امیال درونی اش همخوانی داشته باشد یا نداشته باشد.

بنابر این اگر شما با اعتقاد به خداوند احساس پوچی نمیکنید (که خواهم گفت میکنید) و احساس پر بودن میکنید، کاری بسیار نابخردانه است اگر عقل خود را کنار بگذارید و بخاطر این احساس و این بوی خوش جادوئی رو به خداوند و اسلام بیاورید.

حقیقت میتواند تلخ باشد، واقعیت میتواند نشاندهنده این باشد که از حوری وشراب و سایه و آتش و مار و جانور وجود در دنیای واقعی خبری نیست. آیا شما از زندگی با واقعیات هراسانید؟

در هنگام کشف حقیقت باید احساسات را کنار گذاشت و تنها از خرد استفاده کرد، زیرا احساسات ما بر روی حقایق تاثیری ندارند و آنها را تغییر نمیدهند.

۷.۰۳.۱۳۹۱

لعنت ونفرین بر دل سیاه کسانی که باعث این روزگار بد برای این ملت بیش از اندازه شریف شده اند


چقدر سخته اولین روز و روزهایی که آدم میخواد عزتش را نادیده بگیرد



این مرد رو که دیدیم انگار کسی قلبم رو تو دستش گرفت و با تمام قدرت فشار داد. هرکسی اگر این مرد رو می‌دید از دست‌ها و لباس‌های تمیز و لوازم واکس اندک و تازه‌ش متوجه می‌شد که این مرد واکسی نیست و شاید روز اولیه که این کار رو داره تجربه می‌کنه. مردم که رد می‌شدن خیلی آروم می‌گفت «واکسیه». از اون حرفهایی که آدم وقتی می‌گه نمی‌خواد کسی بشنوه… روزگار غریبیست

۷.۰۲.۱۳۹۱

درماندگی شیطان در مورد ده فرمان و در نهایت نفوذ او در ده فرمان!


در روزگاران قديم انسانها بسيار به هم ظلم کردند و سياهي و تباهي به نهايت خود رسيد.
تا اينکه کتيبه اي از سوي پروردگارشان بر آنان نازل شد!

ده فرمان:
1-هيچ انساني، انسان ديگر را نکُشد.
2-هيچ انساني، به انسان ديگر تجاوز نکند.
3-هيچ انساني، به انسان ديگر دروغ نگويد.
4-هيچ انساني، به انسان ديگر تهمت نزند.
5-هيچ انساني، از انسان ديگر غيبت نکند.
6-هيچ انساني، مال انسان ديگر را نخورد.
7-هيچ انساني، به انسان ديگر زور نگويد.
8-هيچ انساني، بر انسان ديگر برتري نجويد.
9-هيچ انساني، در کار انسان ديگر تجسس نکند.
10-هيچ انساني، انسان ديگر را نپرستد!

پس از آن ساليان سختي بر شيطان و همدستانش گذشت،
تا اينکه روزي شيطان، چاره اي انديشيد. او گفت:
اي دوستان، کلمه اي يافته ام که بسيار از او بيزارم اما
به زودي با افزودن تنها همين يک کلمه به ده فرمان، همه چيز را به سود خودمان، تغيير خواهم داد
و ده فرمان چنين شد:


1- هيچ انساني، انسان مؤمن ديگر را نکُشد.
2-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر تجاوز نکند.
3-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر دروغ نگويد.
4-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر تهمت نزند.
5-هيچ انساني، از انسان مؤمن ديگر غيبت نکند.
6-هيچ انساني، مال انسان مؤمن ديگر را نخورد.
7-هيچ انساني، به انسان مؤمن ديگر زور نگويد.
8-هيچ انساني، بر انسان مؤمن ديگر برتري نجويد.
9-هيچ انساني، در کار انسان مؤمن ديگر تجسس نکند.
10-هيچ انساني، انسان ديگر را نپرستد! مگر اينکه بسيار مؤمن باشد!

و اينک اي دوستان به سوي انسانها برويد و به وسوسه بپردازيد

اينجا آرامگاه يعقوب ليث صفاری است


اينجا آرامگاه يعقوب ليث صفاری است که برعليه هجوم تازيان به ايران می جنگيد و
او بود که به بغداد حمله برد


عکس زير گور امام حسينی است که گفت:
ايرانی را بايستی اسير کرد زن هايش را به کنيزی برد و مردانش را کشت و

کودکان را به غلامی کشيد ...                                 








من برای نبرد با تاریکی شمشیر نمیکشم. چراغ می افروزم.
زرتشت

شبهای تهران را بی‌خیال

شب‌های تهران را بی‌خیال، بچسبیم به همون شب‌های بیروت! پول نفت را بدهیم تا دخترانشون  را بفرستند فرنگ  تا امثال ریما فقیه ملکه زیبایی آمریکا بشوند! شب‌های تهران را بی‌خیال! بچسبیم به شب‌های کاراکاس! پول نفت را بدهیم تا برادر بسیجی هوگو چاوز؛ هر روز یک مدل سکسی‌تر بغل کند و به ریش همه ما بخندد! شب‌های تهران، زنجان؛ سمنان،کرج، ارومیه، تبریز، سنندج، کرمانشاه، مشهد و در کل شب‌های ایران را بی‌خیال!!! بچسبیم به همون ساختن ضریح برای امام حسین و امام جواد و الباقی! خداوکیلی اگر  امام حسین الان زنده بود، اجازه می‌داد با وجود چنین مسائلی، با وجود این همه فقر و بدبختی، باز هم بیش از دو هزار کیلو طلا و نقره، برای ساخت ضریح‌ استفاده بشود؟ آیا با وجود فجایع موجود در مرکز نگه‌داری کودکان معلول ذهنی فرخنده؛ باز هم امام موسی کاظم؛ راضی است که دومیلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون تومان ناقابل، صرف هزینه گنبد بارگاه‌شان در عراق بشود؟

شب های ایران رو بی خیال بچسبیم به میلیاردها که صرف تبلیغات و فقط تبلیغات خوب بودن آقایون می شه* صرف مسافرتاشون و استان گردیشون می شه.صرف معصوم نشون دادن یه عده فاشیست می شه. چه خوش گفتن چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است...!

هيچ دينى بالاتر از حقيقت وجود ندارد.


در ميزگردى که درباره «دين و آزادى» برپا شده بود
و دالايى‌لاما هم در آن حضور داشت
من با کنجکاوى و البته کمى بدجنسى، از او پرسيدم
عالى جناب، بهترين دين کدام است؟
 
خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت
«بودايى» يا «اديان شرقى که خيلى قديمى‌تر از مسيحيت هستند.»
 
دالايى‌لاما کمى درنگ کرد
لبخندى زد و به چشمان من خيره شد
آنگاه گفت:
«بهترين دين، آن است که از شما آدم بهترى بسازد.»
 
من که از چنين پاسخ خردمندانه‌اى شرمنده شده بودم، پرسيدم:
آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چيست؟
 
او پاسخ داد:
«هر چيز که شما را
دل‌رحم‌تر
فهميده‌تر
مستقل‌تر
بى‌طرف‌تر
بامحبت‌تر
انسان دوست‌تر
با مسئوليت‌تر
و
اخلاقى‌تر
سازد.
دينى که اين کار را براى شما بکند، بهترين دين است»
 
لحظه‌اى ساکت ماندم و به حرف‌هاى خردمندانة او انديشيدم
به نظر من پيامى که در پشت حرف‌هاى او قرار دارد چنين است:
 
دوست من! اين که تو به چه دينى اعتقاد دارى
و يا اين که اصلاً به هيچ دينى اعتقاد ندارى
براى من اهميت ندارد
آنچه براى من اهميت دارد
رفتار تو در خانه
در خانواده
در محل کار
در جامعه
و در کلّ جهان است.

به ياد داشته باشیم
عالم هستى
بازتاب اعمال و افکار ماست

قانون عمل و عکس‌العمل فقط منحصر به فيزيک نيست
در روابط انسانى هم صادق است
اگر خوبى کنى، خوبى مى‌بينى
اگر بدى کنى، بدى
هميشه چيزهايى را به دست خواهى آورد که
براى ديگران نيز همان‌ها را آرزو کنى
شاد بودن، هدف نيست
يک انتخاب است

«هيچ دينى بالاتر از حقيقت وجود ندارد.»

لئوناردو باف
پژوهشگر دینی
برزیل
 

آیا راهی برای محرم شدن مردی با زن برادرش وجود دارد؟

قربون دستت اگر فهمیدی این حاج آقا چی میگه، برای منم ترجمه کن لطفا


۷.۰۱.۱۳۹۱

این چه شور و احساسیست که هنگام نقد و نفی اسلام مسلمانها رو به خشم و تجاوز وامیدارد؟


آنچه مسلمان را سخت بر آشفته و برانگیخته میکند چیزی‌ست که او توهین پندارد به مقدسات دین و اصل و اصول دین‌داری. هر چه کمتر از غلّو و گزافه گویی و یا حمد و ثنا و ستایش در توصیف نمادهای دینی، بکار رود، توهین بشمار آورد. وای به آن لحظه‌ای که کلمه‌ای به نقد و نفی بر اساس واقعیات و حقایق ناخوشآیند تاریخی، به زبان آری و یا خیر و تصویری به مزاح و شوخی و یا قصه‌ای با اشاراتی به مقدسات و عناصر دین اسلام در نقطه‌ای از جهان انتشار یابد و به گوش مسلمانان برسد. بی درنگ کفن پوشند، چوب و چماق و قمه بدست گیرند. به شورش برخیزند و به آتش کشند و دست به تخریب و ویرانی زنند. چه خاکها که بر سر خود نریزند. چه مویه‌ها و شیون و زاری ها براه نیندازند. در بیشتر اوقات چند نفری هم جان خود را با طیب خاطر از دست میدهند. رهبران و قدرتمدارن نیز به تایید و تصدیق خط و نشان ها و اعلامیه‌های تهدیدآمیز و حتی فتوای مرگ خطاکار را صادر و برای سر بریده متهم جایزه تعیین میکنند. بعبارت دیگر، مسلمان هرگز حاضر نیست که صندوقچه دین را بگشاید و به درون آن بنگرد. مسلمان دوست دارد که صندوقچه دین را همانگونه که از نسل پیش از خود دریافته است در بسته نگاه داشته و در بسته به نسل دیگر انتقال دهد. هر گاه که بشنود در این صندوق که او نسل پس از نسل بر دوش خود حمل کرده است و پیوسته بر بار آن افزوده شده است بجای طلا و جواهرات گران قیمت چیزی جز مفرغ در آن یافت نمیشود، چنان بر افروخته میشود و عصبیت چنان بر او مستولی شود گویی که جریان خون در رگ‌هایش متوقف شده است و آماده است که آسمان را به زمین آورد.
براستی چیست موجب این شور و احساسات شدید مسلمان؟ چیست که او را از برتابیدن کوچکترین نگرش انتقادی و یا سخن منفی، از طنز و مزاح در باره نمادهای مقدس دین ناتوان میسازد؟ چرا در مصاف با آنچه او توهین می‌پندارد همیشه باید صلح و مصلحت و نرم خویی، به قهر و خشم و خشونت و خونریزی، متوسل شود؟ آیا توهین زایل کننده تقدس است؟ آیا نقد و نفی و یا شوخی و مزاح و یا آنچه مسلمان توهین فرض میکند، میتواند ساحت پیامبران و امامان را چرکین و پست و تقدس و طهارت‌شان را نابود سازد؟ آیا توهین میتواند آنها را از عرش آسمانها به قعر زمین فرو آورد و عصمت الهی‌شان را لوث کند؟
بعبارت دیگر، مسلمانان دگرنگری و دگراندیشی را اهانتی به عرض و آبرو و عصمت خويش میدانند. نفی و نقد دین آتش غیرت را در درونشان شعله ور سازد و بی‌درنگ به واکنش و حفظ و حراست ارزشها و باورهای خود و یا آن صندوقچه در بسته که از اجداد خود به ارث برده اند و بر آن تصورند که پر از جواهرات گران قیمت است، بر می‌خیزند.

۶.۳۱.۱۳۹۱

مشکل ایران تنها آخوند نیست، بلکه اسلام است.


بر این اساس و مقدمه باور داریم که ادیان تولید شده دست بشر هستند و ادیان مبتنی و پایبند به خدا در واقع بی پایه هستند زیرا خدا نیز خرافه ای بیش نیست و به همین دلیل است که فلاسفه بسیاری در چند قرن اخیر بیخدا بودن اند و کلا خدا از فلسفه بیرون رانده شده است و فلسفه امروز جایی برای خدا در نظر نمیگیرد. همانطور که علم امروز نیز جایی برای خدا ندارد. خدا از حوزه علم و فلسفه تنها به مکاتب فکری آرمانگرا و سوفی رانده شده است، بنابر این ادیان و مذاهب اساساً اشتباه و باطل و تقلبی هستند.

اسلام نیز در واقع یک انگل اجتماعی است به دلیل اینکه:

با آزادی، مردمسالاری، حقوق بشر در تضاد است
مروج تروریسم و اندیشه کشی و اختناق است
مبتنی بر خرافات و مفاهیم غلط و باطل همچون توحید و معاد و نبوت است
عامل فقر فرهنگی و علمی و مادی است


نگاهی اجمالی به جوامع بشری نشان میدهد که میزان خرد و دانش و آزادی  از یکطرف و  اسلام از طرف دیگر همواره نسبت ثابتی دارد. یعنی هرجا آزادی و دانش و خرد بیشتر است اسلام کمتر است و هرجا اسلام بیشتر است آزادی و دانش و خرد کمتر است. اسلام تنها در شرایط غیر برابر و در شرایط اختناق است که میتوان وجود فعال داشته باشد و این رابطه ای دوطرفه است بین اسلام و اختناق که هردو لازم و ملزوم یکدیگرند.

خردگرایان همان هوشیارانی هستند که از حمال عقاید و رسوم کهنه بودن به شدت خجالت میکشند. ما باور داریم که دانش و فلسفه امروزی به وضوح نشان میدهند که تصورات انسانهای پیشین در مورد بسیاری از مسائل از جمله، آفرینش، حیات پس از مرگ، وجود خدا، جن، روح، فرشته، حوری و امام زمان تنها زاییده افکار انسانها بوده اند و واقعیت خارجی ندارند.

بشر امروز مطمئن است که انسان از خاک و لخته خون و تکه گوشت آفریده نشده. ما میدانیم که ادعای تازينامه که انسان ابتدا بصورت کالبدی سفالین به روی زمین فرستاده شد و مدتها بر روی زمین ماند و شکل گرفت و بعد خداوند روح انسانی بدان دمید و انسان پدید آمد و سیب خورد و از جهنم اخراج شد، حرفی خرافی و افسانه کم کیفیتی که از منابع مشخص دیگر دزدی ادبی شده است بیش نیست.

مشکلات ایران و در خطر افتادن منافع شخصی و اجتماعی مردم ایران را تنها بر گردن آخوند ها و دستگاه خلافت خمینی و خامنه‌ای انداختن تنها سطحی نگری و طفره از کنار واقعیت هاست. مشکل ایران آخوند نیست، بلکه اسلام است.  آخوندها به قول کسروی موجوداتی می باشند که هم از اخور می خورند و هم از توبره

۶.۲۹.۱۳۹۱

رنگ‌ها و پیامد ها


سفید رنگ آرامش است
اگر در اتاقی با رنگ سفید بمانی، از فرط آرامش دیوانه می شوی

سیاه رنگ جدی است
اگر در اتاقی با رنگ سیاه بمانی، از فرط ناامیدی دیوانه می شوی

قرمز رنگ جذاب و گرم است
اگر در اتاقی با رنگ قرمز بمانی از فرط هیجان دیوانه می شوی

زرد رنگ زندگی است
اگر در اتاقی با رنگ زرد بمانی از فرط اضطراب دیوانه می شوی

اصولا اگر زیاد در اتاق بمانی دیوانه می شوی، زیاد هم ربطی به رنگها ندارد. پاشو برو بیرون اینقدر پای کامپیوتر نشین دیونه میشی ها

۶.۲۸.۱۳۹۱

من اگر پيامبر بودم، رسالتم شادمانى بود بشارتم آزادى و معجزه ام خنداندن كودكان...



روزی
 انیشتین به چارلی چاپلین گفت :
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"!
چارلی هم با خنده می گوید :
... تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد"! 


اگر پيامبر بودم، رسالتم شادمانى بود بشارتم آزادى و معجزه ام خنداندن كودكان... نه از جهنمى مى ترساندم و نه به بهشتى وعده ميدادم...تنها مى آموختم انديشيدن را و "انسان" بودن را...

چارلي چاپلین

۶.۲۰.۱۳۹۱

دليل بلند کردن ريش و کوتاه کردن سبيل در اسلام!

«جزوا الشوارب وأرخوا اللحى وخالفوا المجوس»

سبيل‌ها را قطع نماييد و ريش را بگذاريد، با مجوس (زرتشتی)مخالفت نماييد (1)

حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ زُرَيْعٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا نَافِعٌ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ‏”‏ خَالِفُوا الْمُشْرِكِينَ أَحْفُوا الشَّوَارِبَ وَأَوْفُوا اللِّحَى ‏”‏ ‏.‏

با مشرکان مخالفت کنيد سبيل ها را قطع و ريش را بلند کنيد (به حال خود بگذاريد) (2)

من لم يأخذ من شاربه فليس منا

هر کسي از سبيل‌هايش نگيرد از ما نيست.

——————————————

1)
مسلم در صحيح خود - کتاب الطهارة -باب خصال الفطرة

مسند أحمد بن حنبل – مُسْنَدُ الْعَشَرَةِ الْمُبَشَّرِينَ بِالْجَنَّةِ … – بَاقِي مُسْنَد المُكْثِرِينَ مِنَ الصَّحَابَةِ – مُسْنَدُ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ

معرفة السنن والآثار للبيهقي – باب بَيَانُ النَّاسِخِ وَالْمَنْسُوخِ – ذَمُّ الاقْتِدَاءِ بِمَنْ لَمْ يُؤْمَرْ بِالاقْتِدَاءِ

السنن الكبرى للبيهقي – جُمَّاعُ أَبْوَابِ الاسْتِطَابَةِ – بَابُ السُّنَّةِ فِي الأَخْذِ مِنَ الأَظْفَارِ وَالشَّارِبِ

المسند المستخرج على صحيح مسلم لأبي نعيم – باب الْيَاءُ – اليسع بن طلحة

مستخرج أبي عوانة – مُبْتَدَأُ كِتَابِ الطَّهَارَةِ – بَيَانُ الطَّهَارَاتِ الَّتِي تَجِبُ عَلَى الإِنْسَانِ

2)
مسلم در صحيح خود - کتاب الطهارة -باب خصال الفطرة

صحيح بخاري – كِتَاب اللِّبَاسِ » باب تَقْلِيمِ الْأَظْفَارِ

شرح السنة – كِتَابُ اللِّبَاسِ – بَابُ قَصِّ الشَّارِبِ

المسند المستخرج على صحيح مسلم أبي نعيم – باب الْيَاءُ – اليسع بن طلحة

المحلى بالآثار لابن حزم – كِتَابُ الْحَيْضِ وَالاسْتِحَاضَةِ- الفطرة

شعب الإيمان للبيهقي – الأَرْبَعُونَ مِنِ شُعَبِ الإِيمَانِ وَهُوَ بَابٌ … – فَصْلٌ فِي الأَخْذِ مِنَ اللِّحْيَةِ وَالشَّارِبِ …

امام صادق: نگاه کردن به آلت تناسلی زن باعث کوری ميشود!

امام صادق: کسی که به شطرنج یا نرد نگاه کند چنان است که به فرج مادر خود نظر کرده باشد.
مجمع المعارف و مخزن العوارف

نگاه کردن به آلت تناسلی زن باعث کوری ميشود! - النظر الی فروج النساء يورث العمی

من لا يحضره الفقيه -جلد ۳ ص۵۵۶

امام رضا: بیماری مومن را پاک نموده و برای او رحمت است.

از امام رضا منقول است: بیماری برای مومن پاک کننده است او را از گناهان و رحمت الهی است نسبت به او.
برگ: 219
حلیه المتقین_ ملا محمد باقر مجلسی ، چاپ اول ، انتشارات جمهوری

.. امام رضا: بیماری مومن را پاک نموده و برای او رحمت است.
برگ:415
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مولف: عالم ربانی شیخ صدوق
چاپ دوم تابستان 1378 مترجم: ابراهیم محدث بندر ریگی