هموطن قضاوت کن

۷.۱۰.۱۳۹۱

آهای آدمای کره خاکی ما ایرانی هستیم.


بچه هامون به جرم اشتباه بزرگترهامون، آینده ای ندارن. بزرگترهامون میگن اشتباه کردیم و داریم تاوان اشتباهمون را میدیم. و ما هم فقط میسوزیم و میمیریم یا کشته میشیم و کسی نیست به دادمون برسه.

سازمان ملل چیه؟ چکار میکنه؟ کدوم حق را میگیره؟ از کی دفاع میکنه؟

یونیسف به داد کدوم بچه میرسه؟ حق کدوم بچه را میده؟ بچه ایرانی که بجای مدرسه رفتن، میره سرکار؟ یا توی مدرسه جزغاله میشه چون امکانات نداره؟ (اشاره به مدرسه ای که بخاری اش آتش گرفت)
مگه از مردم ایران بی چاره تر و بی پناه تر هم پیدا میشه؟

یک زندگی متوسط در یک خانواده ۳ نفره را درنظر بگیرید:

پدر و مادر کارمند با حقوق حدودی ماهی ۳۵۰ هزار تومان (بعد از کثر بیمه و مالیات) که میشه ماهی ۷۰۰ هزار تومان

اجاره خانه در یک خانه ۶۰ متری در یک محله متوسط دو میلیون تومان رهن باضافه ماهی ۵۰۰ هزار تومان

هزینه مواد غذائی ماهی ۵۰۰ هزار تومان

هزینه مهد کودک یا مدرسه برای هر بچه ماهی ۲۰۰ هزار تومان (شهریه، کتاب، لوازم تحریر، کلاس فوق برنامه، تغدیه)

هزینه شارژ آپارتمان (۲۰ هزار تومان) ، برق (۵ هزار تومان) ، تلفن (۵ هزار تومان)، موبایل (نفری ۱۰ هزار تومان) جمعا میشه ماهی ۵۰ هزار تومان

اگه این خانواده ماهی یک بار برن پارک که بچه ها بدون هزینه تاب و سرسره بازی و تفریح کنن، بابت بستنی و ساندویچ و خوراکی هایی که هر بچه ای دوست داره و حق داره که دوست داشته باشه حدود ۳۰ هزار تومان باید هزینه بدن

اگه خدای نکرده مریض بشن، ۲۰-۱۵ هزار تومان ویزیت دکتر میدن (داروها را حساب نمی کنیم)

کرایه تاکسی، اتوبوس، بنزین، بیمه ماشین و بقیه هزینه های حمل و نقل (با توجه به مسیرهای طولانی در تهران) ماهی ۳۰ هزار تومان

کفش و لباس، مسافرت، تعمیر و یا خرید لوازم منزل، رفتن به مهمانی یا عروسی و تهیه هدیه و خیلی از هزینه های غیر قابل پیش بینی دیگه را هم فراموش میکنیم.
متوسط هزینه های لازم و اجباری برای یک خانواده ایرانی ماهی یک میلیون و سیصد چهارصد هزار تومان میشه.

آخه چرا کسی نمی پرسه این پدر و مادر بدبخت چطوری باید از پس از زندگی بر بیان.

در حالی که فقر توی ایران بیداد می کنه، پول ایرانی ها بابت ترمیم و طلا کاری حرم مطهر فلان امام یا امامزاده در عراق خرج میشه.

در حالی که بیکاری و بی پولی توی ایران بیداد میکنه، پولهای ایرانی به لبنان، فلسطین، ونزوئلا و ...... میره که وقتی ایرانی داد میزنه که از حقش دفاع کنه، نیروهای نظامی اون کشورها بیان و ایرانی معترض را خفه کنن.

درحالی که ماشینهای گشت ارشاد توی خیابانها میگردند و بنزین مجانی مصرف میکنند که با پول مالیات ما، خودمون را سرکوب کنند، آمبولانسها بنزین ندارند که مریضها را به موقع نجات بندن.

وقتی توی خبرها میخونیم آمار چاپ مجدد کتاب خیلی بیشتر از تعداد اولین چاپ است به این فکر نمیکنیم که پس این همه نویسنده چکار میکنن و اینهمه آدم که دم از آزادی میزنن از حق این نویسنده ها دفاع نمی کنن؟

ما اگه توی ایران حرف بزنیم، اعتراض کنیم یا حقمون را بخواهیم، به هزار جرم دستگیر میشیم وبا اعمال زور و کتک و ... تعهد میدیم که خفه شیم، درغیر این صورت دفعه دیگه خودمون و خانوادمون مثلا تو جاده تصادف میکنیم یا دزدها بهمون حمله میکنن و یا ..... هزار راه دیگه که فقط به فکر این آدمکشها میرسه.

آهای آدمای دنیا، ما ایرانی ها از این همه ظلم خسته شدیم ولی نمی تونیم حرف بزنیم. جرات داریم ولی ظلم حاکم بر این مملکت خیلی مکاره. پس حالا که ما نمی تونیم صدای اعتراضمون را به جایی برسونیم، شما حنجره ما بشید و به جای ما داد بزنین. داد بزنین و بگین آهای آدمای دنیا، ایران کشوریه که خیلی ثروتمنده، نفت داره، بهترین میوه هاش صادر میشه، بچه هاش نمی دونن خاویار چیه در حالی که دنیا میدونه خاویار ایران عالیه. شیرهای آب را روی مردم میبندن و آب را به کشورهای عربی صادر می کنن. گوشتهایی که آلوده به جنون گاویه مجانی میگیرن و تبدیل به سوسیس و کالباس میکنن (کارخانه کاله). کشتی حامل گوسفند های مبتلا به تب برفکی را مجانی میگیرن و خدا میدونه به چه اسمی به خورد مردم میدن. پارازیت هایی که برای اختلال امواج ماهواره میفرستن باعث سقط جنین میشه و فقط میگن آمار سقط جنین در تهران افزایش یافته! ولی نمیگن چرا.

گنبد و گلدسته های حرم امامین جوادین (ع) در شهر کاظمین عراق روز سه شنبه ۲۳ شهریور ماه رونمایی شد.فقط ۱۱۰ کیلو طلا و ۱۴ تن مس بصورت مجانی از طرف ایران صرف این گنبد ها و گلدسته ها شده و خدا می داند چند میلیارد دیگر از جیب مردم ایران صرف این تشکیلات در عراق شده است.ما مسلمان هستيم و شيعه اما برای امامانمان مقبره طلا بسازیم و همنوعان و هموطنان و همدینان ما در فقر و بدبختی دست و پا بزنند. خودمون خیلی درد داریم ولی وقتی داستان زنی را میشنویم که بچه اش توی بیمارستان مرده ولی پول نداره هزینه بیمارستان را بده تا جسد بچه اش را بهش بدن و شب تا صبح پشت دیوار سردخانه گریه و ناله میکنه که فقط بتونه بچه اش را دفن کنه، بدجوری دردمون میاد.

یا وقتی خانم محترمی را می بینیم که توی آشغالهای میوه فروشی، دنبال کاهو و سیب زمینی و میوه می گرده، شب که میخواهیم شام بخوریم، بغض میشه یه قلوه سنگ و جلوی اشتهامون را میگیره.


آزادی خوبه. اینکه تو اجازه داشته باشی هر جوری دوست داری فکر کنی و بتونی حرف بزنی، نوشته هات را کتاب کنی. مقاله هات را توی روزنامه چاپ کنی. رنگ لباست را خودت انتخاب کنی (توی ایران بیشتر رنگها ممنوعند). و خیلی آزادی های دیگه. ولی وقتی نمی تونی از پس مخارج خونه ات بر بیای، زنت بهت نمیگه یک ماهه گوشت نداریم ولی تو از غذاهایی که میخوری خودت خوب میدونی. بچه ات میگه دوستام رفتن شهر بازی چرا ما نمی ریم و تو وعده سر خرمن میدی و توی دلت غوغا به پا میشه، و در کنار همه این دغدغه ها بهت گفتن توی محل کار تعدیل نیرو داریم چون باید افراد سپاه را استخدام کنیم، .......... دیگه یادت میره آزادی چیه. شب که سرتو میذاری روی بالش، به اون بالا نگاه میکنی شاید کمکی از غیب برسه. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر